من در اين كنج قفس غوغاي محشرمـي كنم
پيروي از مادرمزهــراي اطهـر مي كنم
كـــاخ اسـتـبـداد را بـر فــوق هــارون دغـا
واژگون بــا نـعـره الـله اكـبـر مي كنم
تا زنـد سيـلــي به رويـم سنـدي از راه سـتم
ياد سيلي خوردن زهراي اطهر مي كنم
گـر چــه غـل و زنـجيـر مـي بـاشـم ولــي
استقامت در بر دشمن چو حيدر مي كنم
گر ز پا و گردن زنجور من خــون مــي چكد
ياد ميخ و سينه مجروح مـادرم مي كنم
♦♦♦♦♦♦
من جوان بودم و زنجير گران پيرم كرد
گشته كاهيده تن و مانده بجا تصويرم
يا ز زندان برسـان مـرگ مـرا يـا اللـه
يا خلاصـم بكـن از زيـر غل و زنجير
ليك دوري رضــا مي كشدم در غربت
گـر نيايد به تسـلاي دل شب گيـرم
♦♦♦♦♦♦
مـهدي بـيـا در گـوشه زندان نظـر كن
با ديده گريان عيــادت از پــدرت كن
اسير زنجير ستــم گرديده با اندوه و غم
موسـي بن جعفر ، موســي بن جعـفر
ديـگـر مـكـن از دوري او آه و فــريـا
چون يوسفت از كنج زندان گشته آزاد
ازظلم هارون لعين گشته شهيد زهركين
موســي بن جعفر ، موســي بن جعفر
رمل های شهید....
جاده باز است تا شهادت هست کفش های من و تو وامانده است؛
بندها را ببند؛راه بیفت؛جاده چندیست بی صدا مانده است.بوی «ای کاش» می دهد دهنت گریه تنها بهانه توست.
هی دریغ و دریغ حسرت تیغ،تیغ در این دریغ ها مانده است. سایه های فریب آه و دریغ هی به دنبال کفش می آیند تا
نگیرد مسیر،پایت را،تا نگویی به سر چرا مانده است....
ظلمت چشم هایت می گوید:هیچ فانوس بخت روشن نیست،چشم امید بسته ای به کجا؟
روشن رد پا تو را مانده ست،رمل های شهید می ریزند نور خود را به پای رفتن،تو تا بجنبی به خیش پا رفته است.
سوی آنجا که رد پا مانده است،رمل های شهیدبیدارند، می شمارند وقت شن ها را بیاید کسی شهادت را،تا بیاید
کسی که جا مانده است.....
بغض ها ابر می شوند و ابرها باران.....
کوچه ها دلتنگ،کوچه ها تاریک،آنها غرق در غبار انگار این روزهای پس از تو سرنوشت تمام پیشانی ها را سیاه نوشنه اند.
زخم نبودنت را بر سر کدام دیوار باید گریه کرد؛تمام پیراهن ها بوی غربت گرفته اند.
این روزها آشنایی غریب،فرزند مهربانی غریب وپدر آشنایی غریب تر؛با خاک وداع می کند.
پرندها نام توراغریبانه دهان به دهان می خوانندتا دروترین شاخه هایی که به آسمان می رسند.
بران های موسمی وخوای مسموم رزوهای بعد از توزیستن را زار زارمی گریند.این روزهاچه قدر
پرنده یتیم،به میله های قفس خو گرفته اند.چه قدر پنجره ها از ماه دور شده اند.چه قدر آسمان
بعد از تو بی ستاره شده است.
ای کاش...،
کاش می دانستیم که اگر با پاهای چابک خود حرکت می کنیم و جاده های بی انتهای مجهول را طی می کنیم،مدیون پاهای به جامانده بر روی مین هایی هستیم که فولاد را آب می کردند.کاش برای آنها دعا می کردیم،آنهایی که نفس هایشان سخت از سینه بیرون می آید و گازهای خردل ریه هایشان را سوزانده است.برای آنها که ترکش کوچک نخایشان را ضایع کرده است وجایگاهشان ویلچرهای بی احساس اند.
کاش ما هم رسم پرواز را از پرواز آنها می آموختیم....
به یادبود شهیدان این منطقه یادمان زیبایی ساخته ایم تاتوشاید بتوانی در فضای همان روزها قدم بزنی... شیارهای کوچه مانندی که اهسته تورا از خود عبور می دهند تا ارام ارام دلت نرم شود واشتی کنی باهرانچه از یادبرده ای ....
ای شهدا: برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید ومامرده....
آخر سال است و بی جیره و مواجب ماندهایم
باز هم در کارِ خود، از هر جوانب ماندهایم
هر چه قدری که صلاحِ ماست آن را لطف کن
دستِ خالی در پی لطفی مناسب ماندهایم
غالبا با گریه ما احساس سیری میکنیم
چند وقتی میشود بیقوت غالب ماندهایم
پایِ ما امسال هم در خیمهی تو وا نشد
عذر میخواهیم اگر جزء اجانب ماندهایم
کاش این خانه تکانیها به دلها میرسید
نفسها خاکی و ما، در این مراتب ماندهایم
تو تماما سیزده قرن است حاضر ماندهای
ما تماما سیزده قرن است غایب ماندهایم
روز و شب بازار، در بازار دنیا میخریم
جایِ تو، درگیر عید و این مطالب ماندهایم
لطفِ مستاجر شدن دیدار صاحبخانه است
آه ما محروم از دیدارِ صاحب ماندهایم
چه بهاری مانده وقتی مادر ما را زدند
پا به پای تو به سوگ این مصائب ماندهایم
تا قباله پاره شد، بند دل ما پاره شد
تا به الان در غم سیلی غاصب ماندهایم
بهـــار همه طراوتش را مدیون یک گــل است :
گل نرگـــــــــس
بیــــــــــــا …
خدایا …خداوندا…
به حق آخرین غروب جمعه امسال:
.اللهم عجـل لولیک الفرج
شاید تا به حال این سوال
براتون پیش آمده که :
جمعه روز زوجه یا فرده ؟؟؟
جواب حقیقی این پرسش این است :
جمعه نه فرده و نه زوج
بلکه ترکیب فرد و زوجه
یعنی روز "فر جه"
غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی … العفو … العفو!
حديث قدسى :
جَعَلتُ هذَا الشَّهرَ (رَجَبَ) حَبلاً بَيني و بَينَ عِبادي فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ بِي ؛
حديث قدسى :
ماه رجب را ريسمانى ميان خود و بندگانم قرار دادهام ؛ هر كس به آن چنگ زند ، به وصال من رسد .
با سلام ودرود بر آقاامام زمان (عج ا....) و نائب برحقش پیرو جماران و درود بر شهدای گلگون کفن کربلای ایران و سلام و درودبر رهروان راستین راه حق و عدالت و سلام بیکران برشما که راه راستین را از مولا امام حسین (ع) یاد گرفته اید.
مشیت خود را همیشه بردهان یاوه گویان.... که بر هرطریق میخواهند به اسلام و انقلاب ضربه بزنند فروداورید.
.: Weblog Themes By Pichak :.